حق تعالی اگرچه وعده داده است که جزاهای نیک و بد در قیامت خواهد بودن,اما نموذج آن دم به دم و لمحه به لمحه می رسد.اگر آدمی یی را شادی یی در دل می آید,جزای آن است که کسی را شاد کرده و اگر غمگین می شود ,کسی را غمگین کرده است.
در سرشت آدمی ,همه ی علم ها در اصل سرشته اند.که روح او مغیبات را بنماید,چنان که آب صافی,آن چه در تحت اوست از سنگ و سفال و غیره و آنچه بالای آن است,همه بنماید,عکس آن در گوهر آب این نهاد است.بی علاجی و تعلیمی,لیک چون آن آمیخته شد با خاک یا رنگ های دیگر آن خاصیت و آن دانش از او جدا شد و اورا فراموش شد,حق تعالی انبیا و اولیا را فرستاد همچون آب صافی بزرگ که هر آب حقیر را و تیره را که درو آید,از تیرگی و عارضی خود برهد.پس اورا یاد آید,چون خود را صاف بیند,بداند که اول من چنین صاف بوده ام به یقین,و بداند که آن رنگ ها و تیرگی ها عارضی بود.پس انبیا و اولیا مذکران باشند,او را از حالت پیشین,نه آنکه در جوهر او چیزی نو نهند.
عیسی علیه السلام بسیار خندیدی,یحیی علیه السلام بسیار گریستی,یحیی به عیسی گفت که :تو از مکرهای دقیقِ قوی ایمن شدی که چنین می خندی؟ عیسی گفت که :تو از عنایت ها و لطف های دقیقِ لطیفِ غریبِ حق قوی غافل شدی که چندینیی می گریی؟ولی ی از اولیای حق در این ماجرا حاضر بود ,از حق پرسید((از این دو که را مقام عالی تر است؟))جواب گفت که :((من آنجا ام که ظن بنده ی من است.به هر بنده مرا خیالی است و صورتی است.هرچه او مرا خیال کند,من آنجا باشم.))
حق ,ها ,آب ,عیسی ,آید ,ی ,گفت که ,کسی را ,من آنجا ,ها و ,و اولیا ,علیه السلام بسیار
درباره این سایت